با شروع قرن جدید، جوامع با معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیاری مواجه هستند. نظر غالب کارشناسان بر این است که برای حل بسیاری از مشکلات موجود، به شهروندانی نیاز است که نه تنها دارای قابلیت های خردمندانه، بلکه دارای مهارتهای اجتماعی و هیجانی قابل توجه باشند. شواهد فراوان نشان می دهد که زوج ها […]
با شروع قرن جدید، جوامع با معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیاری مواجه هستند. نظر غالب کارشناسان بر
این است که برای حل بسیاری از مشکلات موجود، به شهروندانی نیاز است که نه تنها دارای قابلیت های خردمندانه، بلکه دارای مهارتهای اجتماعی و هیجانی قابل توجه باشند.
شواهد فراوان نشان می دهد که زوج ها در جامعه امروزی برای برقراری و حفظ روابط صمیمی و درک احسات از جانب همسرشان، با مشکلات متعددی مواجه هستند.
بدیهی است که کمبود های موجود در کفایت های عاطفی و هیجانی همسران در کنار عوامل متعدد دیگر، اثرات نامطلوبی بر زندگی مشترک آنها می گذارد که می توان به کمبودهایی در توانایی خودآگاهی، خویشتن داری، همدلی و
توانایی تسکین دادن به یکدیگر اشاره کرد
نتایج تحقیقات حاکی از آن است که کفایت های عاطفی، توان تحمل و حل مشکلات روزانه را افزایش می دهد و این مهارت های شخصی، می تواند فرد را در مقابله با فشارهای ناگهانی محیطی، موفق سازد.
اگر نتوان به تشخیص درست احسا سات، عواطف و توصیف آنها پرداخت ، امکان برقراری تعاملات سازنده و کارآمد کاهش می یابد.
افرادی با هوش عمومی بالا گاهی اوقات در حل مشکلات زناشویی عاجزند؛ به این دلیل که ارتباطات زناشویی ارتباطات پیچیده ای است که بیشتر از آنکه نیازبه هوش عمومی بالا داشته باشد، هوش هیجانی کارآمد را می طلبد تا بتوان ارتباطات ناهمگون و ناسازگار را مدیریت کرد.
اگر زوجین فاقد مهارتهای ارتباطی ضروری برای حل مشکلاتشان باشند، حتی کوچکترین مشکل نیز حل نشدنی خواهد ماند .تصمیم به طلاق نتیجه فشار درونی شدیدی است که حداقل به یکی از همسران وارد می شود و ممکن است از طریق برآورده نشدن نیازهای عاطفی، اقتصادی و جنسی به طرف مقابل دست دهد.
روابط زوجین بر ۴ پایه اصلی ارتباطات عاطفی، ارتباطات شناختی، ارتباطات اقتصادی و ارتباطات زناشویی شکل می گیرد. رضایت زناشویی تحت تاثیر عوامل متعددی از جمله نحوه تفکر، ادراک فرد از خود و دیگران، انتظارات فرد از زندگی، ویژگی های شخصیتی، هیجان ها و …قرار دارد
بنابراین زوج های خرسند در مقایسه با زوج هایی که روابط زناشویی و عاطفی خوبی با هم ندارند، احسا سات همدلی بیشتری نسب به هم نشان داده و نسبت به احسا سات یکدیگر، حساسیت بیشتری به خرج می دهند.
همچنین افراد با هوش هیجانی بالا، خودبازبینی و خودکنترلی بیشتری در موقعیت های اجتماعی دارند، به گونه ای که در ارتباط با همسر خود روابط نزدیک تر و محب آمیزتر داشته و درنتیجه رضایت زناشویی بیشتری را تجربه کرده اند.
میزان رضایت زوج ها از زندگی زناشویی،تا حد زیادی به حل موثر تعارض ها، مدیریت هیجان های منفی)مانند:خشم ونفرت( و ابراز هیجان های مثبت بستگی دارد. نتایج چندین پژوهش نشان داده است که توانایی خویشتن داری و نظارت بر عواطف ، در شادمانی،تداوم و ثبات زندگی زناشویی نقش زیادی دارد این توانایی ها را می توان در تفاوت بین زوج های موفق و ناموفق دید. زوج های موفق و خشنود ، در رویارویی با
تعارض ها کمتر در پی تلافی جویی و انتقام هستند، بر هیجان های منفی خود مانند خشم کنترل بیشتری دارند و هیجان های مثبت را بیشتر نشان می دهند. ابراز هیجان های مثبت مانند عشق ، نقش عمده ای در شادمانی و تداوم زندگی دارد
ابراز هیجان های مثبت در بین زوج های خوشبخت متداول تر است ، به طوری که آن ها از طنز و شوخی بیشتری ا ستفاده می کنند، گذشت بیشتری دارند، کم تر دفاعی هستند و انتقاد پذیرتر از زوج های ناخشنودند. در مقایسه با زوج های خشنود، زوج های ناخشنود واکنش های منفی بیشتری نشان می دهن ، انتقاد پذیری کمتری دارند، از خود زیاد انتقاد می کنند، حساسیت های زیادی به رفتارهای یکدیگر دارند، نسب به هم بسیار کینه می ورزند، قادر به کنترل خشم خود نیستند و رفتارهای تلافی جویانه ی بیشتری دارند
در مجموع نقش مهم هوش هیجانی در زندگی زناشویی، به صورت شناسایی هیجان های خود و همسر، کنترل هیجان های منفی و ابراز هیجان های مثبت خود را نشان می دهد که در نهایت به زندگی زناشویی بهتری منتهی خواهد شد.
در پایان می توان انتظار داشت با افزایش آموزش های مربوط به افزایش هوش هیجانی در سنین مختلف به کودکان، نوجوانان و بزرگسالان بتوانیم شاهد ازدواج های موفق و کاهش طلاق باشیم.
منبع:
یوسفی ،حمید(۱۳۸۹) هوش هیجانی( آشنایی با دانش موفقیت فردی و اجتماعی( نشر: قطره